زن شرقی، مرد غربی: روانشناسی اختلافی زن و مرد
تهران: بعثت. 1390
کتاب حاضر در نخستین فصل به بررسی و نقد نظریههای نقشآموزی جنسی پرداخته است و پس از طرح نظریههای اخیر، نقد و بررسی اجمالی این نظریهها، جهت اتخاذ رهیافتی مناسب برای ادامه مباحث کتاب، مد نظر قرار گرفته است.
فصل دوم کتاب با عنوان تفاوتهای جنسیتی زن و مرد، با این پیشفرض که هم عوامل زیستی و هم عوامل محیطی در تفاوتهای جنسیتی دو جنس مؤثرند، به بررسی تفاوتهای آنان اختصاص یافته است. در این فصل، شش مؤلفه اصلی، ابعاد فرهنگی- اجتماعی، علایق اقتصادی- سیاسی، ابعاد عقیدتی، ابعاد عاطفی- روانی، ابعاد شناختی و ابعاد زیبایی شناختی، مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند. فصل دوم با این یادآوری خاتمه یافته است که با وجود تأیید بسیاری از شباهتهای موجود بین دو جنس، برمبنای شواهد به دست آمده، به برخی از تفاوتهای موجود در زن و مرد نیز باید اذعان داشت، اما تفاوت-های اخیر، به هیچ وجه، نمیتوانند دلیلی دال بر برتری جنسی یک جنس بر جنس دیگر، تلقی شوند.
فصل سوم کتاب، به جمعبندی و پیشبینی روندهای آتی پرداخته است. در این فصل آمده است، پس از تحقیرشدگی تاریخی زنان، جنبش فمینیسم یا نهضت برابریطلبی زنان، به عنوان انعکاس طبیعی ظلمی که بر زن رفته است، پدید آمده و خاطرنشان گردیده است، نهضت مزبور با وجود ارزشهایی که با مورد تأیید قرار دادن برابری «اجتماعی» و «سیاسی» زنان با مردان، داشته است، به دلیل انعکاسی بودن خویش، دچار افراط و تفریطهایی گردیده است که تأکید در برابری زن و مرد در «تمامی شئون زندگی»، از جمله خطاهای آن محسوب میگردد.
در انتهای این فصل، ذیل عنوان زن در مسیر تلطیف سیاست جهانی، این مسأله مورد تأکید قرار گرفته است که با وجود فراز و نشیبهایی که جریان نهضت برابری زن و مرد وجود دارد، این عامل در کنار عواملی همچون افزایش آگاهی بشر و تواناییهایی که پیشرفتهای علمی به وی بخشیدهاند، به باز شدن نسبی عرصه سیاست، فرهنگ و اجتماع فراروی زنان انجامیده است و قشر زن، نه از سر اقتدارطلبی و سلطهجویی، بلکه از سر دگرخواهی و روح پیوندجویی که دارد، تسری خیرخواهی درونی خود به سطح جامعهاش را هدف قرار داده است و به نظر میرسد با تحولآفرینی زنان در این سیاستها، جهان خشن و اقتدارگرایانه سیاستهای جهانی به سمت تلطیف هر چه بیشتر و برخوردهایی انسانیتر، سوق یابد.